غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست