تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود