غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را