تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشتهای!
سرو سبزم از چه رو خونین کفن برگشتهای؟
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را