گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را