گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را