تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی