بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی