بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی