هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی