چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی