گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید