گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
سر تا به قدم عشق و ارادت بودی
همسنگر مردی و رشادت بودی
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
آنقدر نقش لالۀ پرپر کشیدی
تا آنکه آخر، عشق را در بر کشیدی
خاموش ولی غرق ترنّم بودی
در خلسۀ عاشقانهات گُم بودی
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم