ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشتهای!
سرو سبزم از چه رو خونین کفن برگشتهای؟
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را