غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش