خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش