آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش