سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش