شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است