غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است