غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است