گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است