تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است