سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است