گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی
و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است