غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
بر آستان درِ او، کسی که راهش هست
قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست
سرم خزینۀ خوف است و دل سفینۀ بیم
ز کردۀ خود و اندیشۀ عذاب الیم
راه گم کردم، چه باشد گر بهراه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است