از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت