نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید