هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر