فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر