گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم