تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری