تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری