تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری