غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا
آن که کرامات او گذشته ز احصا
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم