میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد