گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است