خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است