سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری