باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم