باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است