سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
کاش از جنس جنون، بال و پری بود مرا
مثل سیمرغ از اینجا سفری بود مرا