مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
عصمت بخشیده نام او دختر را
زینت بخشیده شأن او همسر را
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
معنای شکوهِ در قیام است حبیب
پا منبری چند امام است حبیب