این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت