شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها