بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده