اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده