یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی