باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است