باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است